کد مطلب:277077 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:217

مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت
ممكن است بعضی از افراد ناآگاه تصوّر كنند كه عقیده به ظهور مبارك حضرت مهدی (علیه السلام) از مختصات شیعه و تمام منابع و مدارك آن هم مربوط به شیعه و راویان روایات مربوط به ظهور نیز همه دانشمندان و بزرگان و علمای شیعه می باشند، ولی باید توجه داشت كه:

عقیده به ظهور مبارك حضرت مهدی (علیه السلام) از مختصات شیعه و منحصر به شیعه نیست و بسیاری از فرقه های اسلامی در این عقیده و مرام با هم اتفاق نظر دارند و آن را جزء عقاید قطعی و مسلم خود می دانند.

ایمان و عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در اسلام به قدری اصیل و ریشه دار و با اهمیّت است كه از دیدگاه دانشمندان و بزرگان اهل سنّت نیز ـ مانند شیعیان ـ یكی از ضروریّات دین مبین اسلام به شمار می رود و منكر آن از آیین اسلام بیرون است.

در این باره علمای اهل سنّت از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت كرده اند كه آن



[ صفحه 69]



حضرت فرمود:

«من كذّب بالمهدی فقد كفر» [1] .

«هركس مهدی (علیه السلام) را انكار كند به راستی كافر است».

گروهی ازعلمای اهل سنّت به مضمون این حدیث فتوا داده اند، و در این باب، شیخ سلیمان قندوزی حنفی، در كتاب «ینابیع المودّة» از كتاب «فرائد السمطین»، از جابر بن عبداللّه انصاری روایت كرده است كه پیامبر اكرم فرمود:

«من أنكر خروج المهدیّ فقد كفر بما اُنزل علی محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم)». [2] .

«هر كه ظهور مهدی (علیه السلام) را انكار كند، به آنچه بر محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شده، كفر ورزیده است».

احادیث حضرت مهدی (علیه السلام) علاوه بر كتب شیعه در بسیاری از كتب معروف اهل سنّت نیز آمده است. در اكثر این كتابها، از اوصاف و خصوصیّات نسبی و زندگی حضرت مهدی (علیه السلام)، علایم ظهور، محلّ بیعت، تعداد اصحاب، مكان ظهور و دیگر ابعاد مربوط به آن حضرت نیز سخن رفته است.

به علاوه، در 35 كتاب از كتب این دانشمندان تصریح شده كه مهدی (علیه السلام) فرزند بلا فصل امام حسن عسكری (علیه السلام) است و حتّی عدّه زیادی از آنها نیز اعتراف كرده اند كه این احادیث ـ یعنی احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) ـ از احادیث مشهور یا از احادیث متواتر است.

اینك ما وجدان پاك افراد منصف را «حَكَم» قرار داده، به طور اختصار دور نمایی از این اعتقاد را كه در منابع و مدارك معتبر اهل سنّت و حتّی در «صحاح ستّه» ـ كه معروف ترین و معتبرترین كتب روایی آنهااست ـ نیز آمده است، از نظر خوانندگان گرامی می گذرانیم:

یكی از كتاب های معتبر اهل سنّت، كتاب «مسند احمد بن حنبل» [3] می باشد. كتاب



[ صفحه 70]



«مسند أحمد حنبل» كهن ترین ومعتبرترین مدرك حدیث اهل سنّت می باشد. در این كتاب مجموعاً 136 حدیث درباره حضرت مهدی (علیه السلام) روایت شده است.

پس از او، محمّد بن اسماعیل بخاری،- [4] با همه تعصّبی كه نسبت به امامان اهل بیت (علیهم السلام) داشته است ـ در كتاب «صحیح» خود) (كتاب الاحكام) احادیث دوازده جانشین پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را كه همگی از قریش خواهند بود و عزّت و سربلندی اسلام به وجود آنها بستگی خواهد داشت، نقل كرده است.

به علاوه، بخاری در همان كتاب خود، در «كتاب الانبیاء»، باب نزول عیسی بن مریم (علیه السلام)، از همكاری حضرت عیسی (علیه السلام) با حضرت مهدی (علیه السلام) سخن گفته است.

در همان عصر، مسلم بن حجّاج نیشابوری (متوفّای سال 261هجری) با این كه مانند «بخاری» اصرار دارد كه نامی از حضرت مهدی (علیه السلام) نبرد، در كتاب «الفتن واشراط الساعة» و باب نزول عیسی (علیه السلام) از كتاب صحیح خود، كه دوّمین كتاب «صحاح» أهل سنّت به شمار می رود، قسمتی از روایات مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را نقل كرده است.

بعد از او، ابن ماجه قزوینی (متوفّای سال 275 هجری) در كتاب «سنن» خود ـ كه آن كتاب نیز یكی از كتب صحاح اهل سنّت است ـ احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را در بخش مخصوصی به نام «باب خروج المهدی (علیه السلام)» آورده است.

در همین عصر، ابو داوود سیستانی (متوفّای سال 275هجری) نیز در كتاب «سنن» خود ـ كه از كتب «صحاح ستّه» می باشد ـ روایات مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را در بخشی از آن كتاب به عنوان: «كتاب المهدی (علیه السلام)» بیان داشته است.

باز در همین عصر، محمّد بن عیسای ترمذی (متوفّای سال 279هجری) در كتاب «سنن» خود ـ كه آن هم یكی از كتب صحاح است ـ در كتاب «الفتن، باب ما جاء فی المهدی (رضی الله عنه)» روایات مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را روایت نموده است.

این شش محدّث نامی اهل سنّت كه سرآمد همه محدّثان و دانشمندان آنها می باشند، روایات مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را از: عمر بن خطّاب، عبداللّه بن



[ صفحه 71]



مسعود، عبداللّه بن عبّاس، ثوبان، جابر بن عبداللّه انصاری، جابر بن سمره، عبداللّه بن عمر، عبداللّه بن عمرو بن عاص، أنس بن مالك، ابوسعید خدری، اُمّ سلمه ـ همسر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) ـ و غیر اینها نقل كرده اند. [5] .

به هر حال، آنچه از مجموع منابع تاریخی و حدیثی اهل سنّت استفاده می شود این است كه: مسأله ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) مورد اتفاق و اجماع مسلمین است؛ از این رو، در هر عصری كتاب هایی در مسائل مختلف مهدویّت نوشته شده، به طوری كه هم اكنون بیش از پنجاه جلد كتاب مستقل از علمای اهل سنّت درباره حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) در دسترس قرار دارد كه این خود نشانه اهمیّت مسأله مهدویّت در نزد مسلمانان است.

استاد «علی محمد علی دخیّل» اسامی 205 كتاب از بزرگان علمای سنّی را در كتاب نفیس خود «الامام المهدی (علیه السلام)» آورده است كه سی نفر از آنها مستقلاً در باره حضرت ولی عصر (علیه السلام) كتاب نوشته اند، و 31 نفرشان فصلی را در كتاب های خود به روایات حضرت مهدی (علیه السلام) اختصاص داده اند، و 144 نفرشان به تناسب های مختلف، روایات مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را در كتاب های خود آورده اند. [6] .

اكنون نمونه هایی از این احادیث را كه در معتبرترین كتب روایتی اهل سنّت و حتّی در برخی از «صحاح ششگانه» آمده است، در اینجا نقل می نماییم.

1 ـ امام احمد حنبل، در كتاب «مسند» خود، از پیغمبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل می كند كه فرمود:

«اُبشّركم بالمهدی، یُبعث فی اُمّتی علی اختلاف من الناس و زلازل، فیملأ الأرض قسطاً و عدلاً كما مُلئت جوراً و ظلماً یرضی عنه ساكن السماء والأرض، یقسّم المال صحاحاً.

فقال له رجل: ما صحاحاً؟

قال (صلی الله علیه وآله وسلم): بالسویّة بین الناس.

قال: ویملأ اللّه قلوب اُمّة محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم) غنیً، ویسعهم عدله حتّی یأمر منادیاً



[ صفحه 72]



فیقول: من له فی مال حاجة؟ فما یقوم من الناس إلاّ رجلٌ، فیقول: إئتِ السادن ـ یعنی الخازن ـ فقل له: إنّ المهدی یأمرك أن تعطینی مالاً، فیقول له: احث حتّی إذا جعله فی حجره وأبرزه ندم فیقول: كنت أجشع اُمّة محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم) نفساً أو عجز عنّی ما وسعهم.

قال: فیردّه فلا یقبلُ منه فیقال له: إنّا لا نأخذ شیئاً أعطیناه». [7] .

«شما را به ظهور مهدی (علیه السلام) بشارت می دهم، او در میان اُمّت من برانگیخته می شود، ظهور وی پس از اختلاف زیاد و تزلزل و عدم امنیّت خواهد بود. پس از ظهور، زمین را پر از عدل و داد می كند، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده است. ساكنان آسمانها و زمین از او راضی می شوند، و اموال را به طور صحیح تقسیم می كند.

مردی پرسید: معنی صحیح چیست؟

فرمود: مال را به طور مساوی در میان مردم تقسیم می نماید.

سپس فرمود: خداوند دلهای پیروان محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم) را پر از بی نیازی می كند، و عدالت مهدی (علیه السلام) همه جا را فرا می گیرد، تا آنجا كه دستور می دهد كسی با صدای بلند اعلام كند: هركس نیاز مالی دارد برخیزد. هیچ كس اظهار نیاز نمی نماید جز یك نفر.

امام دستور می دهد نزد خزینه دار برود و به او بگوید: مهدی (علیه السلام) به تو فرمان می دهد كه مالی در اختیار من قرار دهی.

خزینه دار می گوید: بگیر، و دامن او را پر می كند. چون در اختیار او قرار می گیرد پشیمان می شود كه چرا آزمند و حریص شده است. لذا مال را بر می گرداند، ولی خزینه دار نمی پذیرد و می گوید: ما آنچه را كه بخشیدیم پس نمی گیریم».

همچنین امام احمد حنبل، در كتاب «مسند» خود از ابوسعید خدری نقل می كند:

«قال رسول اللّه (صلی الله علیه وآله وسلم): تملأ الارضُ ظلماً و جوراً، ثمّ یخرج رجل من عترتی



[ صفحه 73]



یملك سبعاً ـ أو تسعاً ـ فیملأ الأرض قسطاً و عدلاً». [8] .

«پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: هنگامی فرا می رسد كه زمین پر از ظلم و جور شود، آن وقت مردی از خاندان من قیام می كند هفت ـ یا نُه ـ سال در روی زمین حكومت می كند، و زمین را پر از عدل و داد می نماید».

2 ـ محمّد بن اسماعیل بخاری، نامی ترین محدّث اهل سنّت در كتاب «صحیح» خود از ابوهریره نقل می كند:

«قال رسول اللّه (صلی الله علیه وآله وسلم): كیف أنتم إذا نزل ابن مریم فیكم وإمامكم منكم؟». [9] .

«پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: چگونه خواهید بود هنگامی كه عیسی بن مریم (علیه السلام) در میان شما نازل شود و امام شما از میان خود شما باشد؟».

همچنین «بخاری» در كتاب «صحیح» خود، از سعید بن مسیّب، از ابوهریره نقل می كند كه پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:

«والّذی نفسی بیده! لیوشكنّ أن ینزل فیكم ابن مریم حكماً عدلاً، فیكسر الصلیب ویقتل الخنزیر ویضع الجزیة ویفیض المال حتّی لایقبله أحد حتّی تكون السجدةُ الواحدة خیراً من الدنیا وما فیها».

«به خدای بزرگ سوگند! به یقین پسر مریم به عنوان داوری دادگر در میان شما نازل خواهد شد. صلیب را خواهد شكست، و خوك را از میان خواهد برد، و جزیه را كنار خواهد گذاشت، و به قدری ثروت خواهد بخشید كه دیگر كسی نپذیرد. در آن روزگار، یك سجده برای خدا بهتر از همه دنیا و هرچه در آن است خواهد بود».

3 ـ مسلم بن حجّاج نیشابوری در كتاب «صحیح» خود ـ كه دوّمین كتاب معروف از كتب «صحاح» اهل سنّت است ـ از ابو سعید خدری و جابر بن عبداللّه انصاری نقل می كند كه پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:

«یكون فی آخر الزمان خلیفة یقسم المال ولایعدّه». [10] .



[ صفحه 74]



«در آخر الزمان خلیفه ای می آید كه مال را ـ به طور مساوی ـ تقسیم می كند و آن را نمی شمارد».

همچنین «مسلم» در كتاب «صحیح» خود، از جابر بن عبداللّه انصاری نقل می كند كه پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:

«یكون فی آخر اُمّتی خلیفة یحثی المال حثیاً، لایعدّه عدداً». [11] .

«در پایان روزگار اُمّت من، خلیفه ای می آید كه مانند سیل بخشش می كند و آن را نمی شمارد».

4 ـ ابن ماجه در كتاب «سنن» خود، فصل «ابواب الفتن»، باب خروج المهدی (علیه السلام) از قول علی بن ابی طالب (علیهما السلام) آورده است كه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:

«المهدیّ منّا أهل البیت، یصلحهُ اللّهُ فی لیلة» [12] .

«مهدی از ما اهل بیت است، و خداوند یك شبه او را آماده قیام می كند»

و نیز ابن ماجه در «سنن» خود آورده است كه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:

«ما اهل بیتی هستیم كه خداوند به جای این دنیا، آخرت را برای ما برگزیده است. همانا اهل بیتم پس از من دچار آوارگی، سختی و گرفتاری خواهند گردید، تا این كه گروهی از مشرق برخیزند كه با خود پرچم های سیاه دارند، آنها حقّ (و یا خیر) رامی طلبند كه به آنها داده نمی شود، پس می جنگند و پیروز می شوند و هرچه بخواهند به آنها داده می شود ولی آنها نمی پذیرند ـ و زیر بار نمی روند ـ تا این كه حكومت را به دست مردی از اهل بیتم بسپارند كه جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد پس از آن كه پر از ظلم و ستم شده باشد. پس هركه آن زمان را دریابد به سوی آنان بشتابد، هرچند چهار دست و پا بر روی برف و یا یخ به سوی آنان برود». [13] .

5 ـ ابو داوود سیستانی در كتاب «سنن» خود ـ كه یكی از كتب «صحاح ششگانه» است ـ از ابی الطفیل از علی (علیه السلام) نقل می كند كه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:



[ صفحه 75]



«لو لم یبق من الدهر إلاّ یوم لبعث اللّه رجلاً من أهل بیتی، یملأها عدلاً كما ملئت جوراً». [14] .

«اگر از عمر دنیا جز یك روز باقی نماند، خداوند مردی از اهل بیت مرا بر انگیزد تا زمین را پر از عدل و داد كند بعد از آن كه پر از ظلم و ستم شده باشد».

همچنین ابو داوود در كتاب «سنن» خود، از ابوسعید خدری نقل می كند:

«قال رسول اللّه (صلی الله علیه وآله وسلم): المهدیُّ منّی، أجلی الجبهة، أقنی الأنف، یملأ الأرض قسطاً و عدلاً كما مُلئت جوراً و ظلماً، یملك سبع سنین».

«پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: مهدی از من است. پیشانیش باز و نورانی، و بینی اش كشیده و باریك است. زمین را پر از عدل و داد می كند همان گونه كه پر از ظلم و ستم شده است، هفت سال حكومت می كند».

6 ـ ابو عیسی محمّد بن عیسی بن سوره ترمذی، در كتاب «الجامع الصحیح» معروف به «سنن ترمذی» از عبداللّه بن عمر از پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل می كند كه فرمود:

«لاتذهب الدنیا حتّی یملك العرب رجل من أهل بیتی، یواطیء اسمه اسمی» [15] .

«دنیا به آخر نمی رسد، تا این كه مردی از اهل بیت من عرب را مالك شود او همنام من است».

همچنین ترمذی در كتاب «سنن» خود، از ابو هریره نقل می كند كه پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:

«لو لَم یبق من الدنیا إلاّ یوم لطوّل اللّه ذلك الیوم حتّی یلی رجل من أهل بیتی یواطیء اسمه اسمی». [16] .

«اگر به پایان دنیا جز یك روز باقی نماند، خداوند آن روز را به حدّی طولانی می سازد تا مردی از اهل بیت من كه هم نام من است، زمام اُمور را به دست



[ صفحه 76]



بگیرد».

7 ـ ابو عبدالرحمان احمد بن شعیب، معروف به نسائی در كتاب «سنن» خود ـ كه یكی از كتب «صحاح ششگانه» به شمار می رود ـ در كتاب جهاد «غزوه هند»، از ثوبان، غلام رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل می كند كه پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:

«عصابتان من اُمّتی أحرزهما اللّه من النار، عصابة تغزو الهند، و عصابة تكون مع عیسی بن مریم (علیهما السلام)». [17] .

«دو گروه از اُمّتم هستند كه خداوند آنها را از آتش دوزخ حفظ خواهد نمود؛ گروهی كه برای فتح هندوستان عزیمت می كنند، و گروهی دیگر كه با عیسی بن مریم (علیه السلام) همراه خواهند بود».

و نیز نسائی در كتاب «سنن» خود ـ بنابر نقل «غایة المرام» و «ینابیع المودّة» ـ در باب: «ما جاء فی العرب و العجم» در جلد سوّم، از مسعده نقل كرده است كه پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:

«ابشروا و بشّروا، إنّما اُمّتی كالغیث لایُدری آخره خیر أم أوّله، أو كحدیقة أطعم منها فوج عاماً، ثمّ أطعم منها فوج عاماً، لعلّ آخرها فوجاً یكون أعرضها عرضاً وأعمقها عمقاً، وأحسنها حسناً، كیف تهلك اُمّة أنا أوّلها، والمهدیّ أوسطها، والمسیح آخرها، ولكن بین ذلك ثیح أعوج لیسوا منّی ولا أنا منهم». [18] .

«مژده باد شما را و به دیگران نیز مژده دهید كه مَثَلِ اُمّت من چون باران است كه معلوم نیست، آخر آن بهتر است یا اوّل آن و مانند بوستانی است كه گروهی در مدّت یك سال از آن استفاده كنند و سپس گروهی دیگر از آن بهره برداری نمایند، (كسی چه می داند) شاید آخرین گروه مردمی داناتر، كنجكاوتر، ونیكوتر باشند. چگونه هلاك می شود اُمّتی كه من در اوّل آن، و مهدی (علیه السلام) در وسط آن، و مسیح (علیه السلام) در آخر آن باشد، و لكن در این میان مردمانی كج و



[ صفحه 77]



گمراه خواهند بود كه نه آنها از منند و نه من از آنها هستم». [19] .

آنچه تا اینجا نقل نمودیم نمونه ای از انبوه روایاتی است كه نامی ترین محدّثان اهل سنت آنها را در معتبرترین كتب روایتی خود، آورده اند و ما نیز آنها را به عنوان پاسخی برای كسانی كه تحت تأثیر عواطف شخصی و تعصّب خاص مذهبی قرار گرفته و به مبارزه با شیعه برخاسته و مسأله «مهدویت» را افسانه ای پنداشته اند كه تنها «شیعه» معتقد به آن است در اینجا آوردیم، باشد كه روزی به خود آیند و بر میراث پیامبر خویش (عترت و اهل بیت آن حضرت) بیش از این ظلم و ستم روا ندارند.

در روایاتی كه شیعه و سنی از پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان اهل بیت (علیهم السلام) نقل كرده اند، تنها به ذكر كلیات اكتفا نشده است، بلكه از اوصاف، خصوصیات و ویژگی های آن حضرت نیز سخن رفته است كه برای مزید اطلاع، فهرست قسمتی از آنها را از نظر خوانندگان گرامی می گذرانیم.


[1] عقد الدرر، ص 157؛ منتخب الاثر، ص 149؛ البرهان، ص 170، باب 12، ح 2.

[2] ينابيع المودّة، ج 3، ص 108، باب 78، ح 1؛ فرائد السمطين، ج 2، ص 334، جهت اطلاع بيشتر در اين باره به فتاواي علماي عامّه، به كتاب «البرهان في علامات مهدي آخر الزمان» ص 177 ـ 183 مراجعه فرماييد.

[3] امام احمد بن حنبل، پيشواي فرقه حنبلي اهل سنّت، متوفّاي سال 241هجري، و معاصر امام نهم و دهم، بوده است.

[4] محمّد بن اسماعيل بخاري، نامي ترين محدّث اهل سنّت و معاصر حضرت امام حسن عسكري (عليه السلام) كه يك سال پس از ولادت حضرت ولي عصر (عليه السلام) (سال 256 هجري) از دنيا رفته است.

[5] اقتباس از كتاب «دانشمندان عامّه و مهدي موعود (عليه السلام)». ص 13 ـ 15.

[6] اسامي آنها را در كتاب «الامام المهدي (عليه السلام)»، ص 260 ـ 275، و كتاب «او خواهد آمد»، ص 79 ـ 85 و «موعودي كه جهان در انتظار اوست»، ص 51 ـ 68 بخوانيد.

[7] مسند احمد حنبل، ج 3، ص 38.

[8] مسند احمد حنبل، ج 3، ص 28.

[9] صحيح بخاري، ج 4، ص 633، باب 945، ح 1601.

[10] صحيح مسلم، ج 2، ص 672، كتاب الفتن، ح 69.

[11] صحيح مسلم، ج 2، ص 672، كتاب الفتن و اشراط الساعة، ح 67.

[12] سنن ابن ماجه، ج 2، باب خروج المهدي (عليه السلام)، ح 4085.

[13] سنن ابن ماجه، ج 2، باب خروج المهدي (عليه السلام)، ح 4082 و 4087.

[14] سنن ابو داوود، ج 2، ص 207.

[15] سنن ترمذي، ج 4، ص 505، باب 52، باب ما جاء في المهدي (عليه السلام)، كتاب الفتن، ح 2230.

[16] سنن ترمذي، ج 4، ص 505، كتاب الفتن، باب ما جاء في المهدي (عليه السلام)، ح 2231.

[17] سنن نسائي، باب 41 غزوة الهند، ص 32، ح 3175.

[18] غاية المرام، ص 697، ح 43 ؛ ينابيع المودة، ج 3، ص 388، ح 21. و در چاپ ديگر، ص 489، الامام المهدي (عليه السلام)، ص 257، كمال الدين صدوق با ترجمه فارسي، ج 1، ص 385 و بسياري از منابع ديگر.

[19] اين حديث را مرحوم سيّد هاشم بحراني، متوفاي سال 1107 در كتاب معروف «غاية المرام» از جزء سوم «صحيح نسائي» نقل نموده، و شيخ سليمان قندوزي حنفي، متوفاي سال 1294 نيز در كتاب «ينابيع الموده» آن را از كتاب «غاية المرام» مرحوم بحراني نقل كرده است، در حالي كه اين حديث در نسخه هاي چاپ هاي فعلي ديده نمي شود و معلوم نيست كه چرا حديث مزبور در كتاب مذكور وجود ندارد، در صورتي كه صاحب «مفتاح كنوز السنّة» مي گويد:

«حديث نزول حضرت عيسي (عليه السلام) را بخاري، مسلم، نسائي، ابن ماجه، احمد حنبل، ابي داود و طيالسي در روايات متعددي نقل كرده اند».

منتخب الاثر، ص 479، ص 600، فصل 7، باب 8.